دموکراسی ابزار است نه هدف

این‌بار هم نمی‌توانم در برابر وسوسه‌ی نقل این یادداشت فوق‌العاده شایان‌مشاطیان مقاومت کنم...
کـــوچ
>> اول از همه بگویم که من موافق استعفای آقای خاتمی نیستم! در این‌که تلاش‌های ایشان فضای سیاسی را شفاف کرد هم شکی نیست. از اصل این‌که آقای سروش نامه می‌دهد و آقای خاتمی جواب می‌دهد هم احساس خوبی ندارم نه به این دلیل که دلم برای جفت‌شان می‌سوزد یا اصولا موافق یا مخالف حرف‌هایشان باشم، بلکه به این جهت که خلاف قواعد سیاست رفتار کرده‌اند.
(باز محمدرضا و اسدالله به هم نامه بدهند یک چیزی!) از همه‌ی این‌ها گذشته، من اصلا نمی‌فهمم سروش و کدیور و بقیه چه انتظاری از خاتمی دارند؟ مگر قدرتی در کار بوده که حالا شکایت می‌کنند؟ تازه اگر خاتمی قدرت داشت مگر قرار بوده‌است دموکراتیک رفتار کند؟! اشکال کار این است که کسی نمی‌خواهد قبول کند دموکراسی شیوه‌ی حکومت‌داری نیست، بلکه دموکراسی فقط و فقط یک روش برای انتقال مسالمت‌آمیز قدرت است. دموکراسی یک ابزار است نه هدف. و گرنه کدام حزب را در دنیا سراغ دارید که وقتی قدرت را در دست گرفت، با مردم یا رقبا به طور دموکراتیک رفتار کند؟ مگر در آمریکا دموکراسی است؟ فقط ملت به آن نقطه از توازن قوا رسیده‌اند که ناچارند نوبت را رعایت کنند. مگر این‌طرف دنیا، هم نسخه‌ی کلینتون را ندیدیم و هم نسخه‌ی بوش را. قدیمی‌ترین دموکراسی اروپا هم که می‌بینید فعلآ نه رسانه‌ای مثل بی‌بی‌سی را حساب می‌کند و نه مردم و مجلس را. کاملآ هم درست است. در آمریکا ده‌سال تکنوکرات‌ها بودند و آی‌تی و تکنولوژی رونق داشت، حالا ده سال نوبت نفت و اسلحه است. خوب دموکراسی یعنی همین. حالا این آقای خاتمی بنده‌ی خدا چه تقصیری دارد که روند انتقال قدرت حدود ده‌سال در مملکت ما طول می‌کشد و آخرش هم منتقل نمی‌شود؟ تازه از این رئیس‌جمهور عزیز که با چشم گریان می‌رود رای می‌دهد و بعد هم در مذاکرات‌سیاسی می‌گوید من اصلآ سیاست‌مدار نیستم و فیلسوف هستم چه انتظاری دارید؟ بابا ول کنید این چند ماه هم بگذرد که حداقل این بار قدرت به شیوه‌ی مسالمت‌آمیز دست صاحبش بماند.

از من بپرسید می‌گویم این انگلیسی‌ها نشسته‌اند و هرهر به ما می‌خندند که صدوبیست‌وپنج‌سال دنبال آزادی دویدیم و حالا دویست‌سیصدسال دیگر هم طول می‌کشد که بفهمیم دموکراسی ابزار است و نه هدف. حکمآ هم تا آن موقع که رجل ما در این موضوع با هم تفاهم کنند این انگلیسی‌ها یک چیز دیگر اختراع کرده‌اند که ما باز دنبال‌شان بدویم... 

شایان‌مشاطیان می‌نویسد

کــــوچ        
>> وقتی صحبت‌های خاتمی راجع به دستگیری روزنامه‌نگاران را می‌خواندم به نظرم بسیار سست و بی‌رمق آمد. چیزی مثل این‌که «این موضوع قابل بررسی است» با احساسی که مردم از اوضاع دارند و دلشان یک عکس العمل قاطع، سریع و مقرون به نتیجه می‌خواهد کیلومترها فاصله دارد. اما وقتی امروز صبح ترجمه‌ی انگلیسی همان حرف‌ها را در روزنامه‌های کانادایی می‌خوانم می‌بینم همان بار معنایی را دارد که سیاستمداران در اینجا برای محکوم‌کردن هم‌دیگر به کار می‌برند. انگار که مخاطب خاتمی، شنوندگان بیرون ایران هستند و نه داخل که البته خیلی هم طبیعی است. در داخل همه صورت مساله را میدانند.
اما مرگ زهرا کاظمی و اعلام ضربه‌ی مغزی توسط ابطحی یک موضوع دیگر را ثابت کرد. دموکراسی با حکم‌ران خوب حاصل نمی‌شود، بلکه مستلزم حضور هم‌زمان چند نیروی متفاوت در قدرت است. اینکه این قدرت‌ها هم‌زمان حضور داشته‌باشند خیلی مهم‌تر از این است که آدم‌های خوبی باشند. کسانی که طرفدار خروج‌ازحاکمیت هستند شاید به عنوان یک تاکتیک سیاسی حرف موثری می‌زنند اما در واقعیت همان حضور منفعل و دنباله‌رو دست‌آوردهای خاص خودش را دارد.

هم‌کاری کنید

شما هم می‌توانید خبرها و شنیده‌ها‌تان را در این وبلاگ بنویسید.
برای‌ام ای‌میل بزنید.